کاروان

فریاد ها ...

گوشه ی  مسجد " علم" ها خفته اند

طبل ها در گوشه ای لم داده اند

تا که سالی دیگر آید  آنها

خاک آنجا را فراوان خورده اند .

 

 

دسته هایی آمدند  اینروزها

میبرندآنهارا  با شتابی شبها

می زنند بر سینه ها زنجیرها :

 یا امام حسین برس به دردها  .

آن علم ها  - دسته ها

نوحه ها ... زنجیرها و ناله ها

می کشد جماعتی را به خودش

 

 

مردمانی خسته از تکرار خود درروزها

با همان فریاد مانده دردرون بغض ها

بغض ها فرسوده  در کنج گلو

اشک های ته نشین گشته ی چندین سالها .

دردها را قاطی تاریکی شب می کنند

مردمانی که به  زور می خندند

شک ها  آمیزه ی اشک می کنند .

میزنند فریاد و زنجیرها به دست :

یا امام حسین برس به دردها  ...

 

... روز  روزی دگر است !

روز سر کوبیدن و  شیون است

اشکها می درند پرده ی چشم

دردها و ناله ها آشوبگرند .

 

روز ...  روزی که شکم ها همه پر

کاسه ها و ظرف ها برسرهم می شکنند .

هیچکس نمانده است محروم از راز و نیاز

دست ما کوتاه از دست خود است  .

مردمانی میزنند فریاد وزنجیر به دست

یا امام حسین برس به دردها  ...

 

 

                     ***





+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۱٢:٠٧ ‎ق.ظ ; ۱۳٩٠/٩/۱٤

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir